Menu

آنچه برای مجریان دردسر میسازد!

 

 

 

گاهی اوقات یک جمله ؛ یک مطلب و یا یک بیت شعر ؛ یک مجری را چنان به درد سر می اندازد که مدتها وقت وانرژی و هزینه می خواهد که از این مشکل خلاصی یابد .

برای اینکه دوستان به خصوص مجریان جوان به این مشکلات دچار نشوند . چند توصیه ی کوچک راه گشا خواهد بود .

1- هیچ وقت اجازه ندهید احساساتتان بر تعقل تان غلبه کند .

2- همواره به یاد داشته باشید ؛ هر کلمه ای که از زبان شما جاری می شود ؛ شما در قبال آن مسئولیت دارید .

 

3- قبل از حضور در برنامه اطلاعات اولیه از مخاطبان خود به دست آورید . طبقه؛سطح تحصیلات و آگاهی آنها را ارزیابی کنید.

4- شعری یا مطلبی را نخوانید ؛ که شائبه توهین و تحقیر فردی را که در مجلس شما نشسته است ایجاد کند .

5- بتده دعوت به خود سانسوری نمی کنم . ولی می گویم :فقط این بیت مسئله دار نیست که اجرای شما را پربار خواهد کرد . به جای آن از مطالب زیبای دیگری استفاده کنید .

6- برای آشنایی بیشتر دوستان و لمس دقیق مطلب در پایان اشعاری را که خودم بارها دلم خواسته بخوانم و عقلم حکم کرده که نخوان . از دفتر یادداشتهایم بیرون می کشم .

 

با چه رویی سخن از شادی ما میگویید

دستان خونی و از عدل خدا میگویید

چه غلط ها که نکردید ؛ پس پرده دین

تف به درگاه خدایی که شما می گویید

             ( میر زاده عشقی )

 

شیخا ؛ سر تعظیم به تو خم نکنیم

وز مستی خویش ؛اندکی کم نکنیم

گر فاحشه ای چون تو بهشتی باشد

ما جز طلب ؛ خاک جهنم نکنیم

 

زاهد به تو ؛ تقوا و ریا ارزانی

من دانم و بی دینی و بی ایمانی

تو باش چنین و طعنه مزن بر من

من کافر و من یهودو من نصرانی

 

ای مفتی شهر از تو بیدارتریم

با این همه مستی ؛ از تو هشیارتریم

تو خون کسان نوشی و ما خون رزان

انصاف بده ؛ کدام خون خوارتریم

          ( عمر خیام )

 

شیخی که با آب دیده می کرد وضو

می بود همیشه منکر جام و سبو

در مجلس ما دوش بسی غوغا کرد

او شیشه ی ما شکست و ما توبه ی او

 

آنان که همیشه ادعا می کردند

هر روز خدا ؛ به خود جفا می کردند

با ما زنماز صبح می گفتند و ...

خود صبح ؛ نمازشان قضا می کردند

          ( حسین وکیلی زارج)

 

با شیخ از شراب حکایت مکن ؛ که شیخ

تا خون خلق هست ؛ ننوشد شراب را

                  ( شهریار )

مخور صائب فریب زهد از عمامه زاهد

که درگنبد ؛ زبی مغزی صدا بسیار می پیچد

 

گر چه ما در مذهب پرهیز گاران کافریم

قدر ما این بس که شیخ شهر در انکار ماست

 

زاهدان عصر ما ؛ معیار حق و باطل اند

هر چه را منکر شوند این قوم ؛ باور میکنیم .

 

پیر مغان بفرمود ؛ دزدان دو دسته هستند

زاهد که دزد دین است ؛ ساقی که سارق دل

                     ( صائب )

 

زاهدان ؛ کمتر شناسند ؛ آنچه ما را در سر است

فکر زاهد دیگر و سودای عاشق دیگر است

 

یک جهت شو ؛ که ز صد زاهد شیاد ؛ یکی

خالص از بوته محراب نیاید برون

                 ( صائب )

 

زاهدا ؛خوش باش و خندان ؛ پیش ما زاری مکن

می بخور ؛ منبر بسوز و مردم آزاری مکن

 

ای شیخ ؛ ز میخانه مخوانم سوی مسجد

بیمار دوا یافته ؛ محتاج ؛ دعا نیست

 

واعظان ؛ گرچه بلیغند و سخندان ؛ لیکن

گفتن و کردن این قوم کجا آن همند ؟

 

 

 

 

برای ارسال نظر ثبت نام نمایید

از طریق تلگرام به ما پیام بدهید.

تلگرام ایران مجری

با کلیک روی تصویر بالا شما به تلگرام مدیر باشگاه وصل می شوید و می توانید پیام های خود را ارسال کنید.

Go to top